سلامت نیوز: لازم نیست نخلدار باشی یا مثل یکی از اهالی خرمشهر و آبادان، دقیقاً از فصل برداشت خرما و هرس نخل سر در بیاوری. کافی است سری به محله «سنگور» یا «مدن» آبادان بزنی یا جزیره مینوی خرمشهر. آن هم نه در خرماپزان تابستان؛ همین حالا هم که بروی، خرماهای نرسیده و نخلهای زرد رها شده و نخلستانهای سوخته را خواهی دید. اهالی میگویند باد که میآید، چند تایی میافتد. مثل آدمی که ایستاده مرده باشد. دور و بر بعضی از نخلها را آنقدر نی گرفته که انگار سالهاست دست کسی به خرما نرسیده. حمله نیزار و خاک و زباله، نه تحقیق میخواهد نه گزارش کارشناسانه.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران، در جزیره مینو هجوم بوتهها به زمینهای بینخلی که برای تغییر کاربری از نخلستان به سبزیکاری تسطیح شده، غمانگیز است. اسعد پورمحمد مسئول جوان مرکز خدمات جهاد کشاورزی جزیره مینو میگوید: «نقشه قدیمی جزیره در مرکز نشان میدهد پیش از جنگ اینجا 500 هزار نخل داشته. قدیمیها میگویند زمانی مینو چنان نخلستان بزرگی بوده و چنان سبز بوده که نمیتوانستی براحتی در آن راه بروی. ما حالا 17 هزار نخل داریم که خیلی از آنها هم رها شده.»
جنگ یک طرف، بالا رفتن غلظت شوری آب که در این هفت هشت ساله گریبان خوزستان را گرفته یک طرف: «متأسفانه شوری آب خیلی بالاست. حداقل سه ماه از سال. اگر میزان شوری به 5 هزار برسد، 75 درصد محصول از بین میرود چه برسد به اینکه سال گذشته 13 هزار بود.» خیلیها زمینشان را رها کردهاند، بعضیها به اصطلاح خود اهالی، زمینشان را به «فلاحی» دادهاند. یعنی به کشاورزی که شاید بتواند لا به لای نخلها چیزی بکارد و مراقب نخلستان باشد. اما همه اینها بیفایده است. در محله سنگور آبادان با جوانی حرف میزنم که دست از نخلستان پدری کشیده و راننده تاکسی شده. او که خود را هلالات معرفی میکند همانطور که آچار و پیچگوشتی در دست گرفته و مشغول تعمیر تاکسی است، میگوید:
«همه مردم اینجا نخلستانشان را رها کردهاند. آب شور شده و زمینها سوخته. همین خانه بغلی را نگاه کن! بنده خدا کوچ کرد و رفت. خانه و زمینش را فلاحی داده به یک شادگانی. تالاب شادگان که خشک شد، خیلیها آواره شدند. حالا این بنده خدا هم که از شادگان به امید کشاورزی آمده اینجا، نمیتواند به خاطر شوری آب، لااقل گوجهای خیاری چیزی بکارد. خیلی از نخلهای ما دوره جنگ ترکش خورد. بعد از آن میشد به نخلدارها کمک کرد و نهال نخل در اختیارشان گذاشت. خلاصه نشد تا اینکه شوری آب کار را یکسره کرد. الان خود ما حدود 150 تایی نخل داریم که هرچند وقت یک بار بادی، بارانی چیزی یکی دو تا را میاندازد. نه کشاورزی فایدهای دارد نه نخل داری.» از او میپرسم دلیل شوری آب را میداند یا نه؟ اطلاعی ندارد. میخندد و میگوید: «به نظرم قضیه سیاسی باشد!»
از پل روی نهر میگذرم و میپیچم سمت نخلستان همان کشاورز شادگانی که هلالات آدرسش را داده. کفشهایم در خاک نرم فرو میرود و گرد و غباری غلیظ به هوا برمیخیزد. جا به جا نخلستان را زباله پوشانده. نه اثری از مزرعه میبینی نه از نخلی سبز و زنده. مرد، خانه نیست و همسر جوانش نمیخواهد حرف بزند. بر که میگردم، پشت در به دختر کوچکش میگوید: «بگو نهر را نگاه کنند. هر دو روز یک بار پر میشود. آن هم شور است. همه زمینها سوخته. چیزی نداریم.»
محله خلوت است. جوانی که افسار اسبی را در دست دارد و سر و یال حیوان را نوازش میکند، میگوید: «همه رفتهاند کربلا. این خانه ماست. برادرم خانه است، برو از او بپرس.» مادر خانواده کنار نخلها نان میپزد. خانه و نخلستان وضعیت آشفتهای دارد؛ همان خاک نرم غبار مانندی که پاشنه کفش در آن فرو میرود و نهری خالی از آب و زباله و خرمای خشکیده روی نخل. مادر، جواد را صدا میزند. جواد هنوز فرصت نکرده لباس کارش را در بیاورد. گچ کاری یا جا به جایی مصالح ساختمانی؟ خودش میگوید: «دارم از کارگری برمی گردم. نخلها همه سوخته. بالا را نگاه کن! این محصول امسال ماست. اینها را میریزیم جلوی گاوها. کشاورزی هم سوخت. مجبوریم برویم کارگری.»
خیلی از نخل داران آبادانی و خرمشهری از خسارتهای جنگ به نخلهایشان حرف میزنند؛ موضوعی که هر ایرانی با آن آشناست اما پرسشی که بیپاسخ میماند، این است که چرا همه دولتها پس از گذشت این همه سال به فکر احیای نخلستانهای منطقه نبوده اند؟ از اینکه بگذریم، کاملاً واضح است که شور شدن آب در هفت هشت سال گذشته، خسارتی بیش از جنگ به نخلداری و کشاورزی منطقه زده و خواهد زد. یافتن علت شوری آب هم تخصص چندانی نیاز ندارد. اگر با هواپیما به خوزستان سفر کردید، چشمی را بالا بزنید و سدهای بالادست این جلگه زیبا و کوههای اطراف را تماشا کنید. اشتباه نکنید برفی نباریده است. آنچه میبینید کوههای نمک هستند که در آب حل میشوند. کارشناسان میگویند شوری آب سد گتوند در حال حاضر بیش از 5 و نیم برابر آبهای خلیج فارس است. از این گذشته، خود وجود سدهای متعدد، باعث پایین آمدن سطح آب رودخانهها در پایین دست و پیشروی دریا در بستر رود شده.
تا چند وقت پیش موقع پیشروی آبهای خلیج فارس در بستر کارون، مسئولان محلی تقاضا میکردند دریچه سدها را بیشتر باز کنند تا اندکی توازن برقرار شود اما حالا چه کسی جرأت میکند درخواست کند دریچه گتوند را باز کنند! کارشناسان محیط زیست میگویند تنها راه نجات جلگه خوزستان از یک فاجعه بزرگ، خارج کردن گتوند از مسیر کارون با یک کانال انحرافی است.
«جهاد نصر» برای نجات جزیره مینوی خرمشهر، چاره دیگری اندیشیده است؛ رساندن آب شیرین با کانالی به نام «فیاضی» به جزیره، تسطیح زمین و تغییر کاربری از نخلستان به سبزی کاری و صیفی کاری. پورمحمد مسئول مرکز خدمات جهاد کشاورزی جزیره مینو که خود از اهالی بومی این جزیره است، میگوید: «آب مورد نیاز اینجا از رودخانههای اروند کبیر و اروند صغیر تأمین میشود که دور تا دور جزیره مینو را احاطه کردهاند. متأسفانه سطح شوری هر دو رود هم چند سالی است که بالا رفته. بویژه اردیبهشت و خرداد که از حالت طبیعی خارج میشود. برای غلبه بر این مشکل، جهاد نصر در جزیره مستقر شده و کانالی به نام کانال فیاضی از آبادان تا اینجا کشیده که آب شیرین را به جزیره مینو هدایت کند. علاوه بر این تسطیح و پاکسازی زمینها هم ادامه دارد.»
به گفته پورمحمد، کانال فیاضی اکنون وارد جزیره شده و طرح، در آخرین مراحل خود است. جهاد نصر با راهاندازی سه ایستگاه پمپاژ و پر کردن نهرهای قدیمی بزودی آب شیرین مورد نیاز کشاورزان را به سر زمینها خواهد رساند. اما مشکل اساسی جای دیگری است؛ توجیه ساکنانی که عمری نخل دار بودهاند و کمتر با کشاورزی آشنایی دارند و نیز راضی کردن آنها برای دل بستن به زمینهای کوچکی که اغلب کمتر از یک هکتار است. در این زمینه جهاد نصر، جلسات توجیهی بسیاری در حسینیهها و مساجد برای اهالی برگزار کرده و آن گونه که پورمحمد میگوید در حال حاضر 150 کشاورز نیز فعال شدهاند. اما همچنان ترغیب 200 کشاورز دیگر، زمان بر به نظر میرسد.
شوری آب و حمله گراز وحشی، مهمترین دلایل بیرغبتی این 200 کشاورز است. کانال کشی آب شیرین از آبادان به جزیره مینوی خرمشهر، درحالی صورت میگیرد که به گفته مسئولان محلی آبادان، جنگ، 4 میلیون اصله نخل این شهر را از بین برده و هماکنون نیز با شور شدن آب، 3 میلیون نخل دیگر در معرض نابودی کامل قرار دارد. علی مدنی از اهالی مدن آبادان بیآنکه خود بداند بیانگیزگی نخل داران محله را این طور توصیف میکند: «خیلی از نخلها زیادی بلند شدهاند. کسی جرأت نمیکند برود بالا خرما بچیند یا هرس کند. میماند تا بادی بارانی چیزی بیاید و فاتحهاش را بخواند.» با سوختن نخلستانها و زمینهای کشاورزی، باید فکری هم به حال مهاجرت روستاییان کرد؛ آنهایی که فاتحهای برای نخلها میخوانند و راهی حاشیه شهرهای بزرگ میشوند. راستی مهندسان سد گتوند از این همه خبر داشتند؟
نظر شما